محل تبلیغات شما

 

روزى امیرالمؤمنین دید زنى مشك آبى به دوش گرفته مى‌برد،امام على علیه السّلام مشك آب را از او گرفت و به محلّى كه زن مى‌خواست آورد،

آنگاه از حال زن پرسید.زن گفت: على بن ابیطالب علیه السّلام شوهر مرا به بعضى از مرزهاى نظامى فرستاد و در آنجا كـشـتـه شـد، چـند طفل یتیم براى من گذاشت و احتیاج مرا وادار كرده است تا براى مردم خدمت كنم كه خود و اطفالم را تأمین نمایم.

حضرت امیرالمؤمنین على علیه السّلام از آنجا بازگشت .سپس زنبیلى كه در آن طعام بود برداشت و قصد خانه زن كرد. بعضى از یارانش گفتند :بگذارید ما ببریم.

لا فَتى اِلاّ عَلِىّ، لا سَیفَ اِلاّ ذُو الفَقار

بزرگواری امام علی علیه السلام در میدان نبرد

شعر مولوی برای حضرت علی(ع)

زن ,علیه ,كه ,على ,السّلام ,امیرالمؤمنین ,علیه السّلام ,على علیه ,بعضى از ,اطفالم را ,و اطفالم

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها